عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

نوشتن نعمته
کاش خدا این نعمتشو نگیره ازم...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

125

یادم نمی مونه اما مطمئنم وختی خوابم ، تو یه دنیای خوشبخت و آروم زندگی می کنم. هزار بار واقعی تر از این یکی!

خدا کنه وختی اون جام هم بیداریامو یادم نباشه...

124

شده بری یه تئاتری و آرزو کنی تاریکی های تعویض صحنه ها طولانی تر شه؟!

123

هر انسانی برای ادامه ی حیات به حدِ اقل یک سعید نیازمند است

سعید ها خوبند/ سعید ها کمک‌حالند/ سعید ها تکیه‌گاهند/ سعید ها حال‌خوب‌کن اند/ سعید ها حامی اند/ سعید ها می خندانند/ سعید ها می گریانند/ سعید ها به داد می رسند/ سعید ها تنهات نمی گذارند/ سعید ها دوست اند/ سعید ها برادرند/ سعید ها تکیه‌گاهند/ سعید ها تکیه‌گاهند

سعید ها

سعید ها

سعید ها

سعیدِ کشاورزی ، سعیدِ محمدی، سعیدِ گوهری ، سعیدِ صالحی

سعیدِ گوهری، سعیدِ صالحی

سعیدِ صالحی ، سعیدِ صالحی...

122

تنها ایراد آینده اینه که تجربه ثابت کرده از گذشته بهتر نیس!

121

بقیه رو که می بینم، بیش‌تر مطمئن می شم "چرا تو؟".

تو رو که می بینم، بیش‌تر حسرت می خورم...

120

بچه‌تر که بودم یه چن باری خیال کردم ستاره ی دنباله‌دار دیدم

فقط این نیس که اون وختا خیال‌پرداز بودم یا توهم داشتم

اون وختا بیش‌تر به آسمون نیگا می کردم...

119

می گه: تو همیشه به زاویه ای نگاه می کنی که خودِ اون زاویه هم انتظار نداره!!

118

به نظرم همه پیش‌رفتای بزرگ از مرتب کردن تخت و پتوی آدم شروع می شه.

117

چه آروم می شه آدم وختی می فهمه دیگه هیچ چی واسه از دست دادن نداره!

116

من از شیراز یاد گرفتم جهنم یه تردمیله با هوای صاف!