ما که وختی از خوابِ بد بیدار می شیم می گیم: آخیش... خواب بود؛
بعدِ بیداریِ بد چی بگیم؟
کاش اونایی که آدمو دوس دارن، خیلی دوس داشته باشن آدمو! :)
تصور کن یه قفسه پر از کتابایی که دوسشون داری رو
یه قفسه پر از کتابایی که همیشه می خواستی
کتابایی که هیچ جای دیگه ای پیداشون نکرده بودی
کتابایی که نا امید شده بودی از پیدا کردنشون...
حالا تصور کن این قفسه به همون رنگی باشه که دوس داری
تصور کن یه گلدون پر از گل های داوودیِ زرد هم گوشه ی یکی از ردیف هاش باشه
من ذوق زده ی یه همچین تصویرِ شگفت انگیزی ام!
گشته ام در جهان و آخر کار...
من تو حالت عادی اصلن به این قرتی بازیا اعتقادی ندارما ولی همچین که دلم تنگ شه، به حافظ و فالش علاقه ی خاصی پیدا می کنم!
هزار جهد بکردم که یار من باشی...
با افتخار باید بگم که من ان قد خوشبختم که تو لحظه های شاد زندگیم یادم می ره عکس بگیرم!
حالا این که بعدش خودمو می کشم تا اون لحظه رو بازسازی کنم و عکس بندازم ازش بماند...
من حاضر بودم تو یه تُنگِ کوچیک زندگی کنم
اگه می شد فراموش کرد...
همین طور که دارم موهای بلندِ مشکیشو شونه می زنم به ش می گم که می تونه به هر چیزی که می خواد برسه
و این که می تونه هر چیزی بخواد
به ش می گم باورش دارم
و هر اتفاقی که بیفته دوسش دارم.
شایدم...
هیچ کدومِ اینا رو به ش نگم
شاید همه ی اینا رو تو دلم بگم!