عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

نوشتن نعمته
کاش خدا این نعمتشو نگیره ازم...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

171

تمام آدم هایی که در کودکیم خیلی دور و عمیق به نظر می رسیدند رو امروز می بینم که چه قدر کوچک اند و سطحی!

168

سال ها خودمو آماده کردم و برنامه ریختم و آرزو کردم و هیچ چیزی شروع نشد

امسال هیچ چیزیم شبیه شروع نیست ولی می خوام شروع کنم

167

چی بگم که مث "دوسِت دارم" هام تکراری نباشه و قد همونا واقعی باشه ؟

دوسِت دارم و می ترسم این، اجازه نده زیبایی های وحشی‌تو ببینم!

165

با تو آزادم
اصن با تو انگار با خودم خلوت کرده م
انگار یکی تو گوشم شعرای خودمو می خونه

164

از اول اگر می دادند زن ها عمارت کنند جهان را، این همه قابل حدس و تکراری از کار در نمی آمد! هرگز تاریخ تکرار نمی شد. مثل لباس هامان!

163

بوی آشوب ز اوضاع جهان می شنوم!
"اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم"

162

کاش تو سایه م بودی! یا نه... من سایه ی تو! یا نه... کاش خودم بودی! کاش... همیشه بودی...

161

زخمای آدم سرمایه س! سرمایه تو با این و اون تقسیم نکن. داد نکش. هوار نکش. آروم و بی سر و صدا همه چیزو تحمل کن.

"شب یلدا" - کیومرث پوراحمد

160

- یک چیز مسلمه آقای دکتر! مایه ی تمام دلبستگی های من به این "زندگی احقمانه" تو همین عقده های جوانی منه که تو اصلن نداشتی...

کاکتوس- اکبر رادی

159

شبیه ترین کاراکتری که به خودم دیدم؛ برادرم خسرو!