190
- پنجشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۱۶ ب.ظ
از وقتی علی معلم چند روز قبل از منتشر شدن پیام تبریک سال نوش فوت شد ، من یه جورایی از پیش پیش فکر کردن به سالِ جدید می ترسم. راستش کلن از اسفند می ترسم. اسفند که می شه، انگار صدای نفسای مرگو دمِ گوشم می شنوم. از مردن می ترسم.
اما یواشکی از این حسا ؛ چند روزه دارم به این فکر می کنم که واسه سال جدید چی دلم می خواد؟ دلم می خواد نمیرم.دلم می خواد نترسم. دلم قرص باشه. احساس امنیت کنم. خودم و هیچ کدوم از وسایلم مریض نشیم و اگر شدیم بیمه هزینه ی درمانمونو پرداخت کنه. هیچ کدوممون گم نشیم. دلم می خواد یه خونه داشته باشم. یه خونه ی گرم و کوچیک و محکم و امن و همیشگی که مال خودِ خودِ خودِ خودم باشه. دلم می خواد خوشگل باشم و دوسم داشته باشن. دلم می خواد پول داشته باشم. بیشتر بیشتر بیشتر. دلم می خواد بنویسم. بیشتر بیشتر بیشتر. دلم می خواد صبور باشم. دلم می خواد مطالعه کنم. دلم می خواد بتونم به اندازه ی کافی بخوابم و خوابای خوب ببینم و وقتی بیدار می شم وقت داشته باشم تو جام غلت بزنم و به هیچ چی فک نکنم. (دششویی هم نداشته باشم.) آرزو می کنم تو سال جدید کلی آشپزی کنم و کسایی رو داشته باشم که از دستپختم تعریف کنن. یه عالمه سکوت داشته باشم و بعضی وقتام صدای پرنده و اذان و صدای کسی که با عشق می گه : "چکی!" دلم می خواد بتونم ورزش کنم. به خودم برسم . بتونم کلی فیلم ببینم. سینما برم. تئاتر ببینم. تو راه برگشت آواز بخونم. آرزو می کنم تنها باشم و اون وقتای محدودی که تنها نیستم با آدمای محدودی باشم که دوسشون دارم. بتونم به آدما اعتماد کنم. بتونم کار کنم. فقط اون کاری رو که دلم می خواد. بتونم برنامه ریزی کنم و اجراش کنم. اون کلاسایی که می خوامو بگیرم. ایده هامو عملی کنم و تشویق بشم. (دعا می کنم امسال دیگه بتونم ثابت کنم اون قدا چلمن و کله کدو نبودم!)
وآرزو می کنم آخر سال، به اون چیزایی که آرزو کردم رسیده باشم.
- ۹۷/۱۲/۲۳