عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

نوشتن نعمته
کاش خدا این نعمتشو نگیره ازم...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

93

...نمی دونم زندگی همین هاست یا باید سوال های مهمتری از همدیگه بپرسیم، مثل بزرگترها برخورد کنیم و حرفهای گنده گنده بزنیم. اخبار نگاه کنیم و بعد در مورد صداقت خبرگزاری های مختلف بحث کنیم و در مورد مسائل سیاسی روز دنیا نظر بدیم، هر روز قیمت طلا و ارز رو چک کنیم و تاثیرش رو آمار سالانه مبتلایان به سرطان پروستات رو مورد بحث قرار بدیم. بعد موقع شام که دیگه حرف هامون تموم شده بزنیم شبکه یک یا مثلا فارسی وان سریال ببینیم و بگیم که چه قدر کلیشه ای و بد ساختن یا نه قبولشون کنیم در مورد شخصیت های محبوبمون و تیکه کلام های با مزه شون صحبت کنیم. بعد با دو سه تا زوج دیگه که هم سن های خودمون هستن مهمونی هفتگی بریم، بعد تو اون مهمونی ها از هم جدا باشیم آقایون در مورد تعمیر گاه ماشیناشون و سوخت شون بحث کنن خانوم ها هم همون بحث هایی که نمی دونم در مورد چیه. بعد اون وسط هر از گاهی بهم چش غره بریم که بسه دیگه کی تموم می شه بریم، چه قدر اینا فضولن یا چه قدر حرف می زنن، اصلا حالا چرا کلاس می ذارن. ماشین که از سر کوچه شون میاد بیرون لبخند های نمایشی موقع خدا حافظی مون کم کم محو شه و شروع کنیم به غر زدن که اینا دیگه کین. من که دیگه نمی رم...

92

با هر دوشنبه اشک می ریزم
کی گفته دیوونگی حد داره؟

نیستی بگی خیلی دوسم داری
نیستی بگی امشب نود داره... :)


"مهدی ایوبی"

91

آدما واسه "رفتن" گریه می کنن یا "نبودن"؟

مساله این است...

90

می خواستم راجه به اتفاقای خوبی بنویسم که بد موقع می افتن
می خواستم راجه به خروسای بی محل حرف بزنم
می خواستم در عین انزجار واسه شون دل بسوزونم اما
بیشتر که فک کردم دیدم این جور اتفاقا اقلن حرف خودشونو زده ن! کاری که می خواستن رو کرده ن... سترون و نارس باقی نمونده ن هر چند که بد موقعی بر داده باشن.
#
حالا بیا فک کنیم به اون حرف هایی که تایپشون می کنی ولی قبل از send کردن موضوعِ بحث عوض می شه!
اون حرف ها
اون حرف های طفلکی
یا پاکشون می کنم و بی خیالشون می شم -چه غم انگیز!-
یا cut ِِشون می کنم تا سرِ فرصت paste بشن و همیشه هم یه سرنوشت در انتظارشونه: فراموشی!

- حتا این جا هم جاش نیست. باید یه دیوارِ مهربانی بسازیم برای paste کردنِ حرفامون قبلِ این که فراموش بشن
برای نوشتنِ حرفایی که وقتش نیست.



#
و... ادبیات ، احساسات و تجربیاتی که نتیجه ی زیاد چت کردنه...

89

تصمیم گرفته م دیگه تو زندگی م هیچ کسو دوست نداشته باشم که بعد بمیره و...

چرا آدما دست از مردن بر نمی دارن؟

88

من عاشقِ باور کردنِ دروغای مردم ام

و این به این معنی نیست که باهوش نیستم

یه انتخابه

یه شیوه ی زندگی

لایف استایل!

87

شرط می بندم اگه سه شنبه ها رو از تقویم حذف کنیم هیچ کس نمی فهمه.
مثِ یه خواهرِ افسرده که نبودش تو خونه احساس نمی شه
یه روز عادی! یه روز خسته ی خمیازه مانند که حتا به قدرِ نحسیِ چارشنبه ها هم مهم نیست.
من اگه یه "روز" بودم هیچ وقت دلم نمی خواست سه شنبه باشم.
کی دلش می خواد سه شنبه باشه؟

86

اوضاع جهان به طرز مشکوکی بوی بهبود می ده...

85

بی شک یکی از بهترین تجربه ها اینه که چیزیو کادو بگیری که شبیه خودت باشه.

خودت باشه.
:)