نمیدانی چهقدر ممنونِ این 63میلیون ثانیهام. ممنونِ هر 63میلیونتایش. دلم به حال آدمهایی که تو را ندارند میسوزد. اشک توی چشمهایم حلقه میزند و حرفها از زبانم میپرند؛ پس: توی این سرما دستهایم را بگیر آتش دو ساله من؛ صد سال به از این سالها...
با ذوق و شوق دو تا ادکلن خریدم و آمدم خانه. چند سالی هست که فهمیدهام گرم و شیرین بوی موردعلاقهام است. نمیدانستم از حمام که آمدم اول کدام یکی را بزنم. "لا وی اِ بِله" را انتخاب کردم. بویش آنقدر آشنا بود که دم صبح لباسم را کندم. عصبیام میکند. چهطور توی عطرفروشی متوجه نشدهبودم؟ بویش شبیه "اینوسِنس" است. ادکلنِ مامان! حالم به هم میخورد از این که یک بو مرا میبرد به همه خاطرات کودکی. حالم به هم میخورد که این ادکلن را انتخاب کردهام. بیشتر از همه به این فکر میکنم که نکند سلیقه من را آن بو ساخته باشد. یادم هست وقتی بچه بودم، وقتی برای اولین بار آن ادکلن را بو کردم به نظرم زیادی دِمُده و پیرزنی و حتا بدبو آمد! چه اتفاقی افتاده که حالا خودم مشابه آن را انتخاب میکنم؟ اصلا چرا گرم و شیرین؟
از این مشابهتها بیزارم. کم نیستند. نکند دارم دگردیسی میکنم و تبدیل میشوم به کسی که متنفرم؟