عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

نوشتن نعمته
کاش خدا این نعمتشو نگیره ازم...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

78

خوبه یه وقتایی به جایِ "این روزا چی کار می کنی؟" بپرسیم: "این روزا به چی فک می کنی؟"

گرچه ممکنه جوابِ هر دوش "هیچ چی" باشه.

مطلقن هیچ چی.

77

اَه

لعنتی

یا تو دیروزم یا فردا

یکی منو سرِ حال بیاره...

76

I'm afraid of time...

...

Time






Interstellar 

75

یکی از زیبا ترین لحظاتِ هستی وقتیه که شقایق که هیچ علاقه ای به فوتبال نداره می پرسه :

چه قد وقتِ اضافه گرفته؟ ...

74

نقاشیِ دیواری

تئاترِ خیابانی

اون پسره که جلوی حافظیه سنتور می زنه...

به راستی سلیقه ی ما را چه می شود؟!

از کِی با هنرِ زیرسقفی مشکل پیدا کردیم؟

72

این آرزوهای بزرگ دارن پیرم می کنن

خب، به طورِ معمول آدما وقتی پیر می شن می میرن دیگه!

71

همه بازیگر ها را تحسین می کنند

اما حاضر نیستند با آن ها سرِ یک سفره بنشینند. 




دیدرو

69

واااای از اعتماد به نفسِ احمق ها
واااااای...

65

این طور ها نیست که بشود بگویم فقط ماییم که می فهمیم "تابستون کوتاهه" یعنی چی؟!
این طور ها نیس که فقط ما خاطره داشته باشیم با این نیم چه جمله!
اصلن شاید برای خودش یکی از جمله های پر تکرارِ زبانِ فارسی به شمار بیاید.

ولی فقط "تابستون کوتاهه" ای که تو نوشته باشی اش می تواند از قیافه ی من یک دو نقطه دی بسازد ؛
با یک دیِ باردار !



آخ نِستا!
فارغ از همه ی فاصله هایمان
از چپ و راست و بالا و پایین
از جسم و روح و متر و وجب
تمام این پنج سالِ بی خبری را با تو زنده بودم
ادعایی که دروغ نیست.