عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

نوشتن نعمته
کاش خدا این نعمتشو نگیره ازم...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

44

بعد از یه عمر تلاشِ نافرجام برای پنهان نمودنِ این قضیه

باید اعتراف کنم:
وقتی خودم نیستم راحت ترم.

43

خیلی طول کشید تا فهمیدم
اون عطری که توی پیاده رو های شلوغ، سینما، باشگاه، یا اتوبوس می شنوم و ازش خوشم می آد
همونی که هر بار می خوام از خانمِ بغل دستیم اسمشو بپرسم و هر بار روم نمی شه یا وقت نمی شه یا حواسم پرت می شه و یهو می بینم اون بغل دستی دیگه نیست؛

خیلی طول کشید تا فهمیدم، اون عطر، عطرِ خودمه!

37

چه حس خوبیه این که این روزا همه ی کائنات سعی داره به م انرژی مثبت بده

حتا"ناصریا"!

کاملن اتفاقی... بعد از سال ها...

36

از وقتی که یادمه
تقریبن مُردنِ هیشکیو باورم نمی شه!

34

آدم ها سه دسته اند:

1- آدم های مطلقن احمق.

2- آدم های احمقی که می دونن نباید شبیه آدم های مطلقن احمق بود اما باز بعد از مدتی به آدم های مطلقن احمق تبدیل می شن . (و این مساله رو با "تقدیر" و "سرنوشت" و "روزگار" و "دنیا" توجیه می کنن.)

3- آدم های غیر احمقی که به نظر من اونا هم در نوعِ خودشون احمقن!


در این بین قابل تحمل ترین دسته، دسته ی اول هستن.

33

حسِ کسیو دارم که زیرِ برجِ آزادی با معشوقش قرار داره؛

اما خونواده ش مجبورش می کنن باهاشون بره عید دیدنی ، خونه ی اقوام!

29

من اگه یه "سوسک" بودم ، حتمن پرواز می کردم.

این که بال داشته باشی و نپری ، خریت محضه!

از من بی بال بپرس.