تو مرو
گر بروی جان مرا با خود بر
ور مرا می نبری با خود از این خوان
تو مرو
بزرگ شدم و خیال می کنم دوس دارم یکیو داشته باشم که قربون صدقه ش برم. براش آشپزی کنم و چیزای دیگه(!)
که به نظرش زیباترین باشم.
که کارامو به ش تقدیم کنم. اسمشو جای تمام کاراکترام بذارم.
که وقت موفقیتام ازش تشکر کنم.
دلم غنج می ره و غنج می ره و غنج می ره.
می دونم که دنیا تو مشتمه. می دونم که می تونم هر چیزی رو به دست بیارم.
و بیشتر از همیشه به خلاص کردن خودم فک می کنم.