عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

عصرانه و سکوت

دفترِ خاطراتِ چکاوک کافی

نوشتن نعمته
کاش خدا این نعمتشو نگیره ازم...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

194

وقتی برای اولین بار یه نفر به م ابراز علاقه کرد، تازه احساس کردم وجود دارم ؛ قبلش انگار پشت یه شیشه ی مات بودم. هیچ کس منو به وضوح نمی دید. به رسمیت نمی شناخت.

حالا دوباره خودمو پشت یه شیشه ی مات حس می کنم!

  • ۹۸/۰۳/۲۷
  • چکی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">