208
- يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۱۴ ق.ظ
چرا اون موقع که تو خوابگاه بودیم و از صبح تا شب فال ورق می گرفتیم و چرت و پرتای سرخوشانه می گفتیم قرنطینه م نکردن؟
چرا وختی تو پلاک ۳۹ با فرناز عالم و آدمو سوژه می کردیم و غش غش می خندیدیم قرنطینه م نکردن؟
چرا تو خونه ی قشنگ قصرالدشت که واقعی ترین خونه ی زندگیم بود ، یه تیکه از بهشت بود واسه م قرنطینه م نکردن؟
چرا این جا؟ که فقط قرار بود چند ماه تحملش کنم تا اوضاع بهتر شه قرنطینه م کردن؟
اگه منقرض نشدیم ، اگه جون به در بردم ، هر روز این حالو به خودم یادآوری می کنم و دیگه هیچ وقت جایی رو تحمل نمی کنم تا اتفاق بهتری بیفته چون ممکنه اتفاق بدتری بیفته. دیگه فقط جایی می رم که قرنطینه شدن توش آرزوم باشه.
- ۹۹/۰۱/۱۷